عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



اگر ماه بودی به صد ناز / شاید شبی بر لب بام من مینشستی . . .♥♥ اینجا آسمان از دل من تیره تر است ، روزگارم ابریست ، من اگر تنهایم ، یاد تو با من هست♥♥ مهربانم روزگارم ابریست ، کاش این بار جای خورشید تو آفتاب شوی ♥♥ آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره ♥♥ ای بی تو زمانه سرد و سنگین در من / ای حسرت روزهای شیرین در من! بی مهری انسان معاصر در توست / تنهایی انسان نخستین در من

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان dehkadeye gham و آدرس azi.love.girl.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 169
بازدید دیروز : 182
بازدید هفته : 830
بازدید ماه : 822
بازدید کل : 76154
تعداد مطالب : 441
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


آمار مطالب

:: کل مطالب : 441
:: کل نظرات : 96

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 2

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 169
:: باردید دیروز : 182
:: بازدید هفته : 830
:: بازدید ماه : 822
:: بازدید سال : 9650
:: بازدید کلی : 76154

RSS

Powered By
loxblog.Com

khat cherk haye del tangi azi

تبلیغات
من یاد گرفتم
شنبه 2 ارديبهشت 1391 ساعت 15:17 | بازدید : 516 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

من یاد گرفتم وقتی دلتنگم خودمو با رویاهام سرگرم کنم

من یاد گرفتم وقتی اشکام داره میاد پایین خودم با دستام پاکش کنم     

 

 

 

من یاد گرفتم چجوری مهرسکوت به دلم بزنم وقتی توی دلم دنیای حرفه

  

 

 

من یاد گرفتم وقتی دلم از هر وقتی بیشتر میگیره فقط به تو فکر کنم

و من یاد گرفتم وقتی که تو نیستی چطوری خودمو با یادت آروم کنم...

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شنبه 2 ارديبهشت 1391 ساعت 15:1 | بازدید : 585 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

حرفامو باور کن بدجور گرفتارم .. هم بغض بارونم هر لحظه میبارم

این بی قراری ها تقصیر چشماته . . ای که نمیبینی تو قلب من جاته ..

حرفامو باور کن .. بیرنگ و بینورم .. از حس پروازم یک آسمون دورم ..

این خستگیهامو ای کاش که میدیدی .. من بی تو پژمردم اما نفهمیدی

حرفامو باور کن .. حرفی بزن با من .. ا ین حس دلگیرو با یک نگاه بشکن ..

این فاصله عشقو .. از یاد تو برده .. اسمم به دست تو انگاری خط خورده ..
باور کنی یا نه درگیر تقدیرم .. یک روز از این روزا من بی تو میمیرم ..


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
به خودم قول میدهم
جمعه 1 ارديبهشت 1391 ساعت 12:12 | بازدید : 510 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

به خودم قول میدهم تورا فراموش کنم

به خودم قول میدهم خاطرات روزهای با تو بودن را فراموش کنم
به خودم قول میدهم جمله های عاشقانه ات رافراموش کنم
به خودم قول میدهم نگاه معصومانه ات را فراموش کنم
به خودم قول میدهم لبخندهای شیرینت را فراموش کنم
به خودم قول میدهم تصویر زیبای چهره ات را ازذهنم پاک کنم
به خودم قول میدهم دیگر نامه هایت را مرور نکنم
به خودم قول میدهم دیگر قلبم به عشق تو نتپد
به خودم قول میدهم دیگر به عشق توزیر باران نروم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو زیر نور مهتاب ننشینم
به خودم قول میدهم دیگر به عشق تو به دیدار دریا نروم
به خودم قول میدهم دیگربهعشق توبه آسمان نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگربه عشق تو به چشمکهای ستاره ها نگاه نکنم
به خودم قول میدهم دیگر درلحظه های تنهاییم به توفکر نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تورا دیدم به چشمهایت نگاه نکنم
به خودم قول میدهم اگر باز تورا دیدم دلم هوایی نشود
به خودم قول میدهم کسی اشکم را نبیند
به خودم قول میدهم کسی از دل شکسته ام باخبر نشود
به خودم قول میدهم بخاطر ازدست دادنت از خدا گلایه نکنم
اما...
نمیدانم آیا میتوانم به قولهایم عمل کنم؟
آیا میتوانم تنهایی راتحمل کنم؟

 عکس های فانتزی منتخب از تنهایی دختران


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
جمعه 1 ارديبهشت 1391 ساعت 12:5 | بازدید : 560 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )
خـدایـا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست

سر راهمان قـرار نـده ! تا شبهای دلتنگیش بـرای ما باشد !

و روزهـای خوشش بـرای دیـگـری....
 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
بن بست زندگي!!
پنج شنبه 29 فروردين 1391 ساعت 12:40 | بازدید : 514 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

امروز يكي از اون روزهايي كه حسابي دلم گرفته - دنياي ما آدما خيلي با هم فرق ميكنه- يكي دنياش اينقد كوچيكه كه حتي خودشم توي دنياش جا نميشه يكي هم اينقد دنياش بزرگه كه هر كسي ميتونه وارد دنياش بشه!

 

نميدونم شما هم تا حالا به ۱ جايي رسيديد كه بفهميد اين آخر بد بختيه يا نه ؟!

من دقيقا الان ديگه به اينجا رسيدم (بن بست )اين يعني ديگه آخر بدبختي اين يعني اينكه ديگه هيچ اميدي به زندگي نداري - شايد تا چند مدت قبل تمام مشكلات رو تحمل ميكردم حتي با شور و شوق به اميد اينكه ۱ روز منم مثل همه زندگي ميكنم منم ۱ روز مثل همه ...

اما الان به جايي رسيدم كه بدتر از اين ديگه نيست - ديگه به اندازه ي تمام دنيا هم بهم خوبي بكنن فايده نداره - ديگه نه تو .. نه تو .. نه تو .. حتي خداي تو هم نميتونه منو نجات بده !

تازه فهميدم حرفاتو نبايد حتي به خدا بگي -بايد يا با چشات حرف بزني يا بريزي تو خودت اينقد بريزي تو خودت كه خفه بشي اينقد آروم بسوزي كه هيچكسي نفهمه! راستش من تا الان دقيقا هر چيزي رو كه از خدا ميخواستم عكس اونو بهم داد همه چي ، همه چي از موقعيت هاي درسي و تا....

تو زندگيت دم از ۱ چيز ديگه ميزني با خدا كلي كل كل ميكني كه اينجوري بشه اما شايد همون اتفاق يا همون چيزو بهت بده اما مي بيني اونجوري كه تو ميخواستي نبوده - اونجوري كه تو انتظارشو داشتي نيس پس با اينكه بهت داده اما .....

بدترين اتفاق زندگي من رخ داد اتفاقي كه تا آخر عمر احساس بدبختي ميكني نه اينكه احساس بدبختي ميكني بدبخت شدي بدبخت هستي !

خيلي از ما ۱ چيزايي رو ميبينيم يا ۱ چيزايي رو مي شنويم كه هيچوقت انتظارشو نداشتيم كه حتي تو خوابم فكر نميكرديم براي ما هم ممكنه از اينجور اتفاقا بيافته!

ديگه بايد عكس اون چيزي كه هستم نشون بدم -ديگه نبايد حرف بزنم و از خواسته ها مو آرزوهام بگم ديگه همه چيز واسه من تموم شد- بايد بر خلاف درونم بگمو بخندم تا كسي ازم چيزي نفهمه لااقل جلو بقيه خودمو اينجور نشون بدم تا باعث آزار بقيه نشم.

خدا جونم کم آوردم دیگه - همه فکر میکنن تحملم زیاده اما کدوم آدم کدوم دل میتونه اینهمه.... تحمل کنه-خسته شدم دیگه طاقت هیچی رو ندارم - اگه هم مقابل بدی آدما سکوت میکنم و جوابی نمیدم نه اینکه حرفی ندارم براشون حرفام زیاده - اما بهتره خودم بسوزم دیگه حرفی نزنمو بریزم تو دلم

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ما كه رفتیم
پنج شنبه 29 فروردين 1391 ساعت 12:11 | بازدید : 566 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

ما كه رفتیم ولی یادت باشه دیونه بودیم واسه تو یه عمر اسیر تو كنج این خونه بودیم واسه تو

 

ما كه رفتیم تو بمون با هر كسی دوستش داری با اونی كه پنهمونی سر روی شونش میزاری

ما كه رفتیم ولی این رسم وفاداری نبود قصه چشای تو ، واسه ی ماتكراری نبود

ما كه رفتیم ولی مزد دستای من این نبود دل من لایق اینكه بندازیش زمین نبود

ما كه رفتیم ولی قدر تو رو دونسته بودیم بیشترم خواسته بودیم ، ولی نتونسته بودیم

ما كه رفتیم تو برو دنبال طالع خودت ببینم سال دیگه كسی میاد تولدت ؟

ما كه رفتیم ، تو بمون با اون كه از راه اومده اون كه با اومدنش خنجر به قلب من زده

ما كه رفتیم دل ندیم دیگه به عشق كاغذی لااقل می اومدی پیشم ، واسه ی خداحافظی

بخداکه نامردی چطوردلت اومد..................

بخداکه نامردی حدی داره..............

نامرد

 

 

 

کاغذ  دیواری های عاشقانه  -  www.pixnaz.ir


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
شوخیه قشنگی بود.... ولی به قیمت زندگـــــــــــیم تموم شد.....
پنج شنبه 29 فروردين 1391 ساعت 12:1 | بازدید : 597 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 
دلتنگی..................................حاضر!
غم.......................................حاضر!
درد.......................................حاضر!
دوری.....................................حاضر!
عشق.................................؟؟؟؟؟؟؟
بلندتر می خوانم......
عشق................؟؟؟
باز هم نیامده
غیبتهایش از حد مجازش دیریست که گذشته
اخراجش می کنم!!!!
با آنکه نمی شود اما زندگی را ادامه می دهم...!
مشق هر شبتان همین باشد

جای عشق برای همیشه خالیست.....
ببین جدایی چی به روزم اورده....
توی این سکوت شب....
جز چند قطره اشک همدمی ندارم.......
خیلی سخته دلت بودنشو بخواد
ولی مجبور باشی به نبودنش عادت کنی....
اینقدر…ورق های زندگیم را…
بهم نریز…!
حکم…همان دل است....

|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
.__-_باران عشق من_-__.
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 22:7 | بازدید : 578 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 
   
باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو! 

همیشه چشم به راهت مینشینم ، این شده کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت

در زیر باران بی قراری خیس میشوم

هوای چشمهایم ، هوای آمدنت است ، از عشق تو دیوانه شدن ،

یک حادثه بی تکرار است

تو همان بارانی، زیرا مثل باران پاک و زلالی ، مثل لحظه آمدنش پر از شور و التهابی

قلبم.... قلبم .... قلبم... تند تند، تند تند ، میتپد به عشق آمدنت

چشمهایم چشمهایم از شوق آمدنت ... تنها خیره شده است به آن سو!

آن سوی سرزمین ها ، نمیدانم کجاست ، دور نیست ، لحظه آمدنت نزدیک است

ذهن من به لحظه در آغوش کشیدنت درگیر است ،

تنهایی دیگر به سراغ من نیا که خیلی دیر است،

ببین حال مرا ای تنهایی ، نگو به من که بی وفایی ، به خدا تا او را دیدم دلم لرزید!

لرزید دلم ، خیس شد تنم، باز کردم چشمهایم را ، دیدم خواب تو را!

دیدم همان رویا را در خواب ، گرفتم دستهایت را ، با تمام وجود حس کردم عشقت را!

قطره قطره قطره میریخت بر روی زمین .... قطره قطره قطره میریخت بر روی گونه هایم

این قطره های باران بود یا اشکهایم

خدایا چرا اینقدر گرم است دستهایم

خدیا چرا میلرزد پاهایم

خدایا چرا نمیشوند حرفهایم....

آه ، عاشقیست ، نمیتوانم باور کنم که وجودم نیز دیگر مال خودم نیست ،

با وجودی دیگر درگیر است ، قلبم دیگر مال خودم نیست جای دیگری اسیر است

این باران است که می بارد بر روی من ، این من هستم که در زیر قطره هایش در آغوشی گرم ایستاده ام ،

دیگر صدایم نمی لرزد برای یک فریاد ! برای اینکه دنیا بشنود ،

برای اینکه قلبها بلرزد، برای اینکه بگویم عاشقم ،

هم عاشق تو ، هم عاشق بارانی که مرا عاشق تو کرد...


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
هنوز هم
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 22:3 | بازدید : 683 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه
بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم
باور دارم عشق ما جاودانه است..

 

 

 

گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این
فاصله را برداری
تو توانایی بخشش داری
دستهای تو توانایی آن را دارد
که مرا زندگانی بخشد

چشمهای تو به من می بخشد
شور
عشق و مستی
و تو چون مصرع
شعری زیبا
سطر برجسته ای از
زندگی من هستی

 

 

کلمه

کلمات

کلام نمی آید بر لبم

وقتی تو اینجایی

لب سکوت میکند

انگار چشمها تا به حال

ندیده اند

فرشته ای به این زیبایی


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
وقتی
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:59 | بازدید : 611 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 
وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشد،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتی احساس کنی تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود
 
 

 

 

 

 
 

 

عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است. زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ؟ خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی؟ اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان بارانی ات شکسته تر می شود هیچ گاه به من پشت نمی کردی اگر می بینی کسی به روی تو لبخند نمی زند علت را در لبان فرو بسته خودت جستجو کن.

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:57 | بازدید : 640 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )


 


 

قبل از اینکه به کسی بگی : ” دوستت دارم …”
خوب فکراتو بکن…
چون شاید چراغی رو تو دلش روشن کنی…
که خاموش کردنش به خاموش شدن اون بیانجامه

دل نوشته های عاشقانه

 

نفرین به تو ای غریبه

به تو که روزی آشنا ترین لحظه هایم بودی!

سکوت خسته و قلب شکسته ام را ببین با من چه کردی؟

آیا تاوان عاشق شدن و عاشق بودن این است؟!

اگر چنین است پس نفرین بر عشق…

روزگار تنها شدنم را در جاده ی انتظار می گذرانم

نفرین به تو ای غریبه…

باز میان شقایق های سرخ گم خواهم شد

میروم تا شاید این بار غریقی را با خیلی از امواج

محبت به سوی ساحل مهربانیم بکشانم

چیزی بگو چیزی نخواهم گفت

سکوت های سر به زیر از کودکی با من است

و من این بار میخواهم عاقلانه ببینم نه عاشقانه…

دل نوشته های عاشقانه

 

-------------- 

به تو نرسیدم، اما خیلی چیزارو یاد گرفتم…

یاد گرفتم به خاطر کسی که دوستش دارم باید دروغ بگم.

یاد گرفتم هیچکس ارزش شکوندن غرورم رو نداره.

یاد گرفتم توی زندگی برای اون که بفهمم چقدر دوستم داره هر روز به یه بهانه ای دلشو بشکونم.

یاد گرفتم گریه ی هیچکس رو باور نکنم.

یاد گرفتم بهش هیچ وقت فرصت جبران ندم.

یاد گرفتم دم از عاشقی بزنم ولی اما از کجا بگم از کی بگم…

می خوام همین جا دلمو بشکونم خوردش کنم تا دیگه عاشق نشه.

تا دیگه کسی رو دوست نداشته باشه.

توی این زمونه کسی نباید احساس تورو بدونه وگرنه اون تورو می شکونه.

می خوام بشم همون آدم قبل کسی که از سنگ بود و دو رو برش دیواری از سکوت و بی تفاوتی…

می خوام تنها باشم…

 

 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خاطرات
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:55 | بازدید : 585 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 


 

 

 

 

 

تلنبار خاطرات خاک گرفته ام را
اگر می خواهی جست و جو کنی
به حتم در میان پستوهای بی حوصلگی ام می یابی
اما بی محابا در نزن که گرد دلم
تا ابد به سرفه ات می اندازد
و عزای سیاه پوشش به گریه ات
ارام که امدی
اول از ایینه تنهایی بپرس از کدام سو
انگاه به نرمی قدم بردار
که ناگزیر تخته های زوار در رفته روحم
پای برهنه ات را به خراش نیندازد
به گمانم جایی برای تکیه کردن نیست
تنها شانه های پوشالی مترسک خنده هایم
که ان هم استراحتگاه ناامنی است
اخر بارها هجوم سخت کلاغ های سیاه را دیده است
تصمیم با خودت...
هنوز هم جستجوی خاطراتم را در سر می پرورانی !!!

 

 
 
 
 
خدایا

از عشق امروز من

چیزی برای فردا بگذار

نگاهی..

یادی..

تصویری..

خاطره ای....

برای آن هنگام كه فراموش خواهیم كرد كه...

روزگاری چقدر عاشق بودیم.

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نبودن تو
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:52 | بازدید : 619 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 

شعر های  من بر از نبودن توست

 

 

 

برو...

تردید نکن!!!

نفس های آخر است!

نترس!!!

برو...

احساسم اگر نمیرد...

بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست!

برو...

یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود...

پس راحت برو..............

سنگسارم می کند

 

لبخندهای ماسیده ات

درون قاب...

گلویم را فشار می دهد

هجوم نبودنهایت ..

میخواهم از تو بنویسم

دهانم پر از حرفهای نگفته است

اما حیف که با دهان پر..

نمی شود حرف زد!!!

 

 

من...!!!

.

تابلو اند...!!!

.

همه...!!!

.

نبودنت را...!!!

.

تبلیغ

میکنند...!!!

 

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
باید کسی باشد که
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:44 | بازدید : 565 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

باید کسی باشد که هروقت بار تنهاییت سنگین شد... هروقت کمر کلماتت شکست...هروقت واژه هایت لال شدند ...

بیاید بنشیند مقابل چشمانت و تو زل بزنی به خودت که جاری شده ای میان چشمهایش....

باید کسی باشد که هروقت بار سنگینی هایت سنگین شد...هروقت سهمت از بغض بیشتر از توانت شد ...

بیاید آغوش باز کند و پناهت شد و تمام تنهاییت را...تمام دلتنگیت را... تمام سکوتت را...تمام خستگی

هایت را... و تمام بغضهایت را... میان هرم نفس هایش نفس بکشی....


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دوستم داشته باش
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:39 | بازدید : 536 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

دوستم داشته باش ،همانگونه كه من دوستت دارم...

بگذار فاصله من و تو كمتر از آني باشد؛

كه ميخواهيم و نميتوانيم

كه ميتوانيم و نميگذارند

بگذار ميان من و تو فاصله اي نماند،

نه به خاطر خودت، نه به خاطر من كه به خاطر اين عشق دوستم داشته باش

بيش از آني كه من دوستت دارم....


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
خسته ام
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:28 | بازدید : 602 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

خسته شدم ميخواهم در آغوشت آرام گيرم

خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم...

بس كه اين كوره ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندند...

خسته شدم بس كه تنها دويدم...

اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...

ميخواهم با تو گريه كنم...

خسته شدم بس كه..

تنها گريه كردم...

ميخواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...

خسته شدم بس كه تنها ايستادم


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
مرا این گونه باور کن
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 21:14 | بازدید : 567 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

مرا این گونه باور کن : کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته ، خدا هم
ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته !!! نمی دانم مرا آیا گناهی هست؟
که شایدهم به جرم آن غریبی و جدایی هست؟
مرا این گونه باور کن ...


|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
عشق تازه
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 13:17 | بازدید : 739 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

دستات تو دستای کیه ، نگات تو چشمای کیه اون کیه که میمیره برات ، عشق منم زیادیه

اون که هنوز نیومده، شد یه عشق تازه برات برو پشتتم نگاه نکن،حتی یادت نیاد خاطره هات

توفکرمن نیستی ومن، دیوونه ام از عشق تو اون کیه که دوست داره، برات شده یه عشق نو

تو رو میبینم با رغیب ، با اون نگاه دل فریب تنهاشدم ای خدای من،چه رسمیه دنیای عجیب

اون کیه که دوست داره،برات شده یه همسفر اون کیه که به جای من،میخوابه با چشمای تر

اون کیه به جای من،هر شب برات دلواپسه تو اونجا غرق شادی و دل من اینجا بی کسه

ای خدا کاری بکن ، نبینم این روزارو من دلم مونده سر دوراهی، چرا خیسه چشمای من

اون کیه عاشقته ، میمیره برات تو هر نفس من میرم از دو راهی ، رها بشم از این قفس

یکی تو دنیای تو هست،همدم فردای توهست تو بروفکرمم نکن،یکی مرهم دردای تو هست

فکرمن نیستی وتو،رفتی دنبال یه عشق تازه بمون پای حرفای خودت،شب بی کسیم درازه

عکس های عاشقانه تنهایی و جدایی

 


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
عشق جدید
سه شنبه 22 فروردين 1391 ساعت 12:58 | بازدید : 589 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

دوباره یكی تو قلبم داره خونه میسازه

یعنی واقعا دوسم داره؟

میخوام دوسش داشته باشم بدون هیچ دلیلی

 

 

خدایااااا یه جوری كمك كن ، نره تنهام نزاره

 ودعشقم ، دیگه نره دلمو تنها بزاره

سهم من از زندگی غصه و غم شده

دلم واسیه عشق پاك به خداااااا تنگ شده

 

چه فایده دیگه آدم با مرام كم شده

 

می دونم كه یه روز میاد كه دیگه دیر شده

 


|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
شاید...
شنبه 12 فروردين 1391 ساعت 16:3 | بازدید : 649 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

پارسال زیر باران، با او راه می رفتم ...

 

امّا...

امسال، راه رفتنش را با دیگری، زیر باران اشکهایم دیدم...

شاید باران پارسال، اشکهای شخصی دیگر بود!!!



|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
دل من...
شنبه 12 فروردين 1391 ساعت 15:57 | بازدید : 598 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

دل من تنها بود...

 

دل من هرزه نبود!

 

دل من عادت داشت

 

که بماند یک جا!

 

به کجا؟

 

معلوم است...

 

"به در خانه ی تو"

 

دل من عادت داشت، که بماند آنجا!

 

پشت یک پرده ی توری، که تو هر روز آنرا

 

به کناری بزنی.

 

دل من ساکن دیوار و دری

 

که تو هر روز از آن می گذری...

 

دل من ساکن دستان تو بود...

 

دل من گوشه ی یک باغچه بود!

 

که تو هر روز به آن می نگری!

 

راستی...

"دل من را دیدی؟؟؟"

 


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
سنگ مزار
شنبه 12 فروردين 1391 ساعت 15:55 | بازدید : 554 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

آسمان نشکن چنین بال و پرم را...

بال و پر دیگر چرا؟! ویران نمودی پیکرم را...

بس که بر سنگ مزار عمر، کوبیدی سرم را!

بنویسید...

روی قبرم بنویسید: کبوتر شد و رفت

زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت...

چه تفاوت که چه خورده است، "غم دل" یا "سم"

آنقدر غرق جنون بود، که پرپر شد و رفت!

روز میلاد، "همان روز که عاشق شده بود"

"مرگ" با لحظه ی میلاد، برابر شد و رفت...

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت...!

"هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد...

دختری ساده، که یکروز کبوتر شد و رفت...!"


 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نمیدانم چرا رفتی؟
شنبه 12 فروردين 1391 ساعت 15:54 | بازدید : 539 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

چی کار کرد این دل سادم...!؟

 

که از چشم تو افتادم...


 


نمی دانم چرا رفتی؟؟!

 

 

نمی دانم چرا...؟

 

 

شاید خطا کردم...!

 


 

 

تو بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی

 

 

نمی دانم کجا؟

 

 

تا کی؟

 

 

برای چه؟

 

 

...ولی رفتی...!

 


 



آنکه ویران شده از یار، مرا می فهمد

وآنکه تنها شده بسیار، مرا می فهمد!

چه بگویم، که چنان از تو فرو ریخته ام

که فقط ریزش آوار مرا می فهمد!

آنقدر بی کس و بی تکیه گه و بی یارم

که فقط شانه ی دیوار مرا می فهمد...!

من تمام غمم از "عشق" بپا خواست، ولی...

"عشق" انگار نه انگار مرا می فهمد!!!

چه عبث در پی "یارم"، چه عبث در پی "یار"

و عبث معتقدم "یار" مرا می فهمد...!!!

نه، ببین! آینه از درد ترک خورد... ببین!

آینه مثل من انگار مرا می فهمد

یار من آینه سان مثل خودم می ماند

اوست، آری! خود آن یار مرا می فهمد!

او همانست! همان گمشده در من، آری!

او همانست که بسیار مرا می فهمد...!



|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
دلم گرفته...
جمعه 11 فروردين 1391 ساعت 22:52 | بازدید : 601 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

 این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست
آن ‌قدر تنهایم که ... حتی دردهایم
دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست
حتی نفس‌های مرا از من گرفتند
من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست

دنیای مرموزی‌ست ما باید بدانیم
که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست
باید خدا هم با خودش رو راست باشد
وقتی که می‌داند خدای هیچ‌کس نیست
من می‌روم هر چند می‌دانم که دیگر
پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
من برایت دعا میکنم
جمعه 11 فروردين 1391 ساعت 22:50 | بازدید : 557 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

دعا می کنم

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را


در انحصار قطره های اشک نبینم

و تو برایم دعا کن ابر چشم هایم همیشه برای تو ببارد

دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم

و تو برایم دعا کن که هر گز بی تو نخندم

دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد

همیشه از حرارت عشق
گرم باشد

 



و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچگاه در دستی بجز دست تو گره ندهم

من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند

برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم

که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند



من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند

و بدان در آسمان زندگیم تو تنها خورشیدی

پس برایم دعا کن ،

دعا کن که خورشید آسمان زندگیم هیچگاه
غروب

نکند...

 


|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
بیصدا
جمعه 11 فروردين 1391 ساعت 22:48 | بازدید : 656 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

بیصداتر از همیشه توی پاییز طلایی

یه عالم شعرای سوخته از دل و غم و جدایی

 

بیصداتر از همیشه ساکت و سرد مثل آهن

چیک چیک اشکای پنهون از چشای بستهء من

 

بیصداتر از همیشه من و دلواپسی و بغض

وای چه عشقبازی ای دارن شبا ماه و عکسش و حوض

 

بیصداتر از همیشه عاشق همیشه خسته

که تو سینه اش یه چیزی هست بنام دل که شکسته

 

بیصداتر از همیشه تو روزای گنگ و مبهم

فکر ممتد شبونه که چرا جداییم از هم

 

بیصداتر از همیشه وحشت از تنهایی مردن

تا سحر به یاد حرفات التهاب و غصه خوردن

 

بیصداتر از همیشه قلبی از غم متلاشی

گفته بودم میمیرم من اگه که یه روز نباشی

 

بیصداتر از همیشه پرسهء بدون مقصد

شانس با هم بودن ما که حالا شده یه درصد

 

بیصداتر از همیشه من و این بغض تو سینه

دلخوشی به این که چشمم بشه باز تورو ببینه

 

بیصداتر از همیشه منم اون سکوت خاموش

اونورم راس راسی انگار تو منو کردی فراموش

 

بیصداتر از همیشه از جنون بی تو موندن

یه گیتار بیگناهو از وسط یهو شکوندن

 

بیصداتر از همیشه تو و انتخاب تازه ات

برو خوشبخت شو عزیزم راضی ام اینم اجازت

کارت پستال درخواستی طراحان


|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
+ ما که به هم نمی رسیم.
جمعه 11 فروردين 1391 ساعت 22:46 | بازدید : 581 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

شعری که تو واسم خوندی:

من از خودت خسته ترم

ما که به هم نمی رسیم

بسه دیگه بزار برم

 

 

کی گفته بود به جرم عشق

یه عمری پرپرت کنم؟

حیف تو نیست کنج قفس

چادر غم سرت کنم؟

 

من نه قلندر شبم

نه قهرمان قصه ها

نه برده حلقه به گوش

نه ناجی فرشته ها

تو این دو روز زندگی

شبیه من فراوونه

یه لحظه چشمات رو ببند

گذشتن از من آسونه

من عاشقم همین و بس

غصه نداره بی کسی

قشنگی قسمت ماست

که ما به هم نمی رسیم


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
گریه بی صدا
جمعه 11 فروردين 1391 ساعت 22:45 | بازدید : 561 | نوشته ‌شده به دست azita | ( نظرات )

کسی باور ندارد گریه های بی صدایم را

 

کسی هرگز نمی فهمد بهای گریه هایم را

 

چه میداند کسی شب تا سحر بیدار می مانم

 

که بی او می شمارم دردهای بی دوایم را



|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2